بیا با هم...



مباحث تنظیم هیجانی دکتر مکری تقدیم می شود

با اینکه مخاطب آن روانشناسان هستند، اما از این جهت که مباحث آن کاربردی بود اینجا برای شما قرار دادم.

#روشهای_مدیریت_مشکلات

#خودکنترلی_و_تقوا

#eq

#emution_regulation

دانلود جلسه 1

دانلود جلسه 2

 


اامام رضا علیه السلام خبر از فتنه ای داده اند که بدتر از فتنه ی دجال است. 

عن الحسن بن علی الخزاز قال : سمعت الرضا ( علیه السلام ) یقول : إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت من هو أشد فتنة على شیعتنا من الدجال ، فقلت : بماذا ؟ قال : بموالاة أعدائنا ، ومعاداة أولیائنا إنه إذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل ، واشتبه الامر فلم یعرف مؤمن من منافق . (روایت صحیح السند از وسائل الشیعة ج16 ص179).

«برخی از کسانی که ادعای دوستی ما اهل بیت را دارند، فتنه ای بدتر از دجال برای شیعیان ما دارند» از حضرت سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با دوستی دشمنان ما و ابراز دشمنی با دوستان ما! هنگامی که این فتنه پیش آید، حق و باطل مخلوط می شوند و امر مشتبه می شود و هیچ مؤمنی از منافق تشخیص داده نمی شود.

این کلام از زبان امام رضا علیه السلام می تواند اشاره به این حقیقت داشته باشد که خاستگاه این فتنه همین اطراف و در ایران خواهد بود.

 

این با جریان اعتدال امروز کاملاً مطابقت دارد.

از طرفی می گویند: باید با دنیا (بخوانید آمریکا!) تعامل داشت. شما به کار آنها کاری نداشته باشید تا آنها هم به کار شما کاری نداشته باشند! کمی شما کوتاه بیایید کمی هم آنها؛ مرگ بر آمریکا نگویید و .

از آن طرف به مشکلات داخلی که می رسند سر نیروهای خودی خراب می کنند و می گویند: منتقدان برجام باید استغفار کنند!  مشکل از حزب اللهی های تند رو است؛ مشکل از دولت قبل است! مشکل از بالا است و ما هیچ کاره ایم .

 

بحث فتنه که وسط می آید، شاخک هایمان باید تیزتر شود و با دقت بیشتری به مسائل نگاه کنیم.

مخصوصاً که این فتنه، فتنه ی نفاق است و از فتنه ی دجال که فتنه ی کفر است سخت تر است.


# هشتکی # با عنوان #حجامت_نظام مبنی بر وم برخورد ملموس با مفسدان اقتصادی به راه افتاده که البته ما هم به نوبه ی خود از آن حمایت می کنیم.

لکن اینطور که بوی آن می آید عزم کافی در این جهت وجود ندارد.

https://www.mashreghnews.ir/news/872414/مخالفت-وزیراطلاعات-با-بازداشت-بدهکاران-بانکی

 

دانه درشت های فساد اقتصادی اطرافیان رئیس جمهور هستند که برخورد با کار هر کسی نیست!

یعنی کار از حجامت گذشته و باید با توپ و تفنگ به سراغ مفسدان اقتصادی رفت.

از جانب مجلس هم که اصلاً عزمی بر فشار به دولت دیده نمی شود. نمک گیر دولت هستند و حتی زورشان به یک سؤال از رئیس جمهور نمی رسد.

 

تنها چیزی که می توانم بگویم حرفی است که رهبر انقلاب در بدو انتخابات اخیر مجلس فرمودند و آن اینکه:

enlightenedهرطور رأی بدهید به خودتان بر می گردد. اگر خوب رأی بدهید اثر آن را می بینید و اگر هم بد رأی بدهید اثر آن را می بینید.enlightened


بعضی طلبه ها را می شناسم که با ماهی 800 هزار تومان و چندین عائله زندگی خود را به پیش می برند و هیچ وقت هم نمی گویند که نداریم و کم داریم.

اما خیلی از پولدارها را هم می شناسم که نمی توانند در مخارجشان مقتصد باشند و هشتشان گرو نُه است و دائم می نالند.

این مثال دولتی است که از تیم اشرافیت باشد. پول هم که داشته باشد باز از دستش کار بر نمی آید و تقصیر را گردن [تحریم] [نظام] می اندازد و می گوید: شرایط بهتر از این اقتضا نکرد و هرکس دیگر هم که بود همین وضع را داشت.

در حالی که رئیس جمهور ساده زیست به جای این حاشیه ها زحمت خود را صرف یافتن راهکاری برای کنار آمدن با وضع موجود می کند و با هر حیله و ترفندی راه برون رفت از مشکل را پیدا می کند. چون او از کودکی با این خوی و خصلت بزرگ شده است.


برای آنها که می گویند: پول [اربعین] [عزاداری] [نیمه شعبان] [.] را خرج [فقرا] [سیل زده ها] [.] کنید:

 

: عزیز جان! شما اول خودتان را معرفی کنید ببینیم از کدام طیف هستید؟ بفرمایید تا به حال شما بوده اید که به فقرا و سیل زدگان کمک کرده اید یا همان هایی بوده اند که در جاهای دیگر هم دستشان به جیبشان رفته.

 


با معترضان دولت و مجلس کاری ندارم که خودم هم یکی از آنها هستم.

اما در نظر حزب باد متهم اصلی «نظام» است (بخوانید: رهبری!).

می گویند: دولت ها که هیچ کاره اند؛ رهبری باید کاری بکند.

یادم که نمی رود، آن روز عده ای دنبال کسی می گشتند که به او رأی بدهند و او را در مقابل رهبری عَلَم کنند! می گفتند: چه کسی مقابل رهبری خواهد ایستاد؟ به همان رأی بدهیم! حالا همان عده می گویند: چرا رهبری از قدرت خودش برای حل مشکلات و مبارزه با مفاسد دولت بهره نمی گیرد؟؟ کدام قدرت؟ همان قدرتی که رأی شما آن را تضعیف کرد؟

البته اگر دنباله ی این حرف ها را هم بگیریم می بینیم که از خود دولتی ها آب می خورد و آنها هستند که این حرفها را بر سر زبانها انداخته اند. بیشترین سود را هم خودشان می برند. به هر حال حالا که روی «دولت قبل» را سفید کرده اند، باید دنبال کس دیگری باشند که بشود تقصیرها را سر او خراب کرد.

جالب است که در هیچ برهه ای از تاریخ اینقدر مجلس با دولت همسو نبوده است. اینقدر اختیارات اضافه بر سازمان از سوی رهبری به دولت تفویض نشده بوده است. اینقدر بی کفایتی و تنبلی و فرسودگی در چهره ی دولتمردان محسوس و ملموس نبوده است؛ و با این حال دو قورت و نیم شان باقی است که: ما چکاره ایم؟ مشکل از بالاست!

یادمان نرود که امام رضا (ع) فتنه ی بدتر از دجال را برای کسانی دانست که با دوستان از در دشمنی وارد می شوند و با دشمنان از در دوستی.


آن روزی که جناب حقوقدان به وکالت از امام رضا به پا خواست و به آقای رئیسی گفت: لا اقل از آبروی امام رضا مایه نگذارید! اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که: بعد از روی کار آمدن چقدر اعتبار نام خدا و آبروی نظام اسلامی و ت در نظرها مخدوش شد؟؟!

چه کسی بلند شده و دارد از امام رضا جانب داری می کند؟؟؟

کسی که حتی اسم «» هم برای او تقلبی است؟!

 

آقای حقوقدان، این تیر حواله ی شما بود که به این طلبه ی مخالف شما اصابت کرد.


نمی دانم خدا چطور باید عده ای را از ژست طلبکار بودن در بیاورد؟ سیل و زله هم فرستاد، اما عده ای انگشت اتهام را به سمت خدا گرفتند!

سیل آمد. یکی گفت: چرا خدا این سیل را به حوزه ی علمیه نفرستاد؟

آن یکی گفت: مسؤولین گناه می کنند، چوبش را مردم می خورند!

آن یکی گفت: تقصیر «مرگ بر آمریکا» است.

آن یکی خواست از خدا دفاع کند، گفت: تنبیه برای همه، تشویق برای یک نفر.

آیا واقعاً خدا اینطور است؟ به خاطر گناه یک عده بقیه را هم گرفتار می کند؟ مثلاً بلا را می فرستد و دست خودش نیست که این بلا را از بی گناه ها دور کند! یا مثلاً بی رحم است و غضبش که بگیرد، هرکس جلوی چشمش باشد درجا می خشکاند!

 

حالا کار ندارم که مردم چقدر مجرم اند و اینکه این بلایای طبیعی برای آنها عذاب است یا تصفیه حساب؟ اما فعلاً می خواهیم کمی با ادبیات خدا آشناتر شویم و ببینیم خدا چقدر حواسش به این چیزها هست؟ چقدر حکیم است؟ چقدر قادر است؟ چقدر حساب افراد را از هم جدا می کند؟

اولاً بعضی گناهها هست که از نگاه ما چیزی نیست، اما خدا به آنها هم –مانند دیگر گناهان بزرگ- ترتیب اثر می دهد. مثلاً در جریان اصحاب سبت (اعراف: 164) در روایت وارد است خداوند صد هزار نفر از اصحاب سبت را عذاب کرد، چهل هزار نفر را به خاطر جرمشان، و شصت هزار نفر را به خاطر بی تفاوتی نسبت به جرم دیگران. (کافی، ج5، ص56) یعنی امر به معروف نکردن هم خودش جرم است.

از این که بگذریم، آنهایی که واقعاً وظایفشان را عملی کرده اند، خدا دقیقاً هوایشان را دارد، طوری که «لا خوفٌ علیهم و لا یحزنون/ نه می ترسند و نه ناراحتی دارند».

به عنوان نمونه:

  • از امام رضا (ع) سؤال شد: خداى عز و جل در زمان نوح (ع) چرا همه دنیا را غرق کرد در حالی که در میان آنها اطفال و کسانى بودند که گناهى نداشتند حضرت فرمود: در میانه ایشان کودکی نبود! زیرا که خداى عز و جل چهل سال صلبهاى قوم نوح و رحمهاى نشان را عقیم گردانید تا کسى فرزندی نیاورد و نسلشان منقطع و بریده شود؛ پس از آن بلا آمد و غرق شدند در حالی که هیچ طفلى در میان آنها نبود. خداى عز و جل چنان نیست که به عذاب خویش کسى را که گناهى ندارد هلاک گرداند؛ و اما دیگران غرق شدند، یا به جهت آنکه پیغمبر خدا نوح (ع) را تکذیب کردند، و یا به جهت رضامندیشان به تکذیب مکذبان؛ و [البته] هر که از امرى پنهان باشد و به آن راضى باشد مانند کسى است که حاضر بوده و همان عمل را به جاى آورده. (توحید صدوق ص392)
  • در داستان بنی اسرائیل و فرعون: وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ (بقره: 50)
  • در داستان کشتی نوح: فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُواْ قَوْماً عَمِینَ (اعراف: 64)
  • در داستان عذاب قوم لوط: فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (اعراف: 83)
  • کلاً آنهایی را که نهی از منکر می کردند نجات می دادیم: فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجْرِمِینَ (هود: 116)
  • دست خودمان بود که چه کسانی را نجات دهیم: ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ (انبیاء: 9)

اتفاقاً عکس قضیه وارد است که: گاهی خدا به خاطر پاکان، از عذاب فاسدان اباء می کند:

وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا (فتح: 25)

اما عکس آن یافت نشد که: خدا به خاطر فساد فاسدان، پاکان را عذاب کند!


این دومین انتقاد رهبری به صدا و سیما بود (این بار در خصوص ترویج زبان و فرهنگ غرب)

از طرفی انتخاب رئیس صدا و سیما از اختیارات رهبری است

از طرفی رهبر بزرگوار تا زمانی که غیر علنی 10 بار انتقاد نکنند، علنی یک بار انتقاد نمی کنند.

نتیجه چه می شود؟

 

شواهد نشان می دهد که ریاست صدا و سیما هم به رهبری تحمیل شده است.

آی کسانی که رهبر را همه کاره ی کشور می دانید.


این دومین انتقاد رهبری به صدا و سیما بود (این بار در خصوص ترویج زبان و فرهنگ غرب)

از طرفی انتخاب رئیس صدا و سیما از اختیارات رهبری است

از طرفی رهبر بزرگوار تا زمانی که غیر علنی 10 بار انتقاد نکنند، علنی یک بار انتقاد نمی کنند.

نتیجه چه می شود؟

 

شواهد نشان می دهد که ریاست صدا و سیما هم به رهبری تحمیل شده است.

آی کسانی که رهبر را همه کاره ی کشور می دانید. ما خواهان افزایش سطح اختیارات رهبری هستیم. چون در کشور ما فقط جاهایی که زیر دست ایشان هستند - به اندازه ای که ایشان نفوذ دارند- کارنامه ی قابل قبولی دارند.


نمی دانم خدا چطور باید عده ای را از ژست طلبکار بودن در بیاورد؟ سیل و زله هم فرستاد، اما عده ای انگشت اتهام را به سمت خدا گرفتند!

سیل آمد. یکی گفت: چرا خدا این سیل را به حوزه ی علمیه نفرستاد؟

آن یکی گفت: مسؤولین گناه می کنند، چوبش را مردم می خورند!

آن یکی گفت: تقصیر «مرگ بر آمریکا» است.

آن یکی خواست از خدا دفاع کند، گفت: تنبیه برای همه، تشویق برای یک نفر.

آیا واقعاً خدا اینطور است؟ به خاطر گناه یک عده بقیه را هم گرفتار می کند؟ مثلاً بلا را می فرستد و دست خودش نیست که این بلا را از بی گناه ها دور کند! یا مثلاً بی رحم است و غضبش که بگیرد، هرکس جلوی چشمش باشد درجا می خشکاند!

 

حالا کار ندارم که مردم چقدر مجرم اند و اینکه این بلایای طبیعی برای آنها عذاب است یا تصفیه حساب؟ اما فعلاً می خواهیم کمی با ادبیات خدا آشناتر شویم و ببینیم خدا چقدر حواسش به این چیزها هست؟ چقدر حکیم است؟ چقدر قادر است؟ چقدر حساب افراد را از هم جدا می کند؟

اولاً بعضی گناهها هست که از نگاه ما چیزی نیست، اما خدا به آنها هم –مانند دیگر گناهان بزرگ- ترتیب اثر می دهد. مثلاً در جریان اصحاب سبت (اعراف: 164) در روایت وارد است خداوند صد هزار نفر از اصحاب سبت را عذاب کرد، چهل هزار نفر را به خاطر جرمشان، و شصت هزار نفر را به خاطر بی تفاوتی نسبت به جرم دیگران. (کافی، ج5، ص56) یعنی امر به معروف نکردن هم خودش جرم است.

از این که بگذریم، آنهایی که واقعاً وظایفشان را عملی کرده اند، خدا دقیقاً هوایشان را دارد، طوری که «لا خوفٌ علیهم و لا یحزنون/ نه می ترسند و نه ناراحتی دارند».

به عنوان نمونه:

  • از امام رضا (ع) سؤال شد: خداى عز و جل در زمان نوح (ع) چرا همه دنیا را غرق کرد در حالی که در میان آنها اطفال و کسانى بودند که گناهى نداشتند حضرت فرمود: در میانه ایشان کودکی نبود! زیرا که خداى عز و جل چهل سال صلبهاى قوم نوح و رحمهاى نشان را عقیم گردانید تا کسى فرزندی نیاورد و نسلشان منقطع و بریده شود؛ پس از آن بلا آمد و غرق شدند در حالی که هیچ طفلى در میان آنها نبود. خداى عز و جل چنان نیست که به عذاب خویش کسى را که گناهى ندارد هلاک گرداند؛ و اما دیگران غرق شدند، یا به جهت آنکه پیغمبر خدا نوح (ع) را تکذیب کردند، و یا به جهت رضامندیشان به تکذیب مکذبان؛ و [البته] هر که از امرى پنهان باشد و به آن راضى باشد مانند کسى است که حاضر بوده و همان عمل را به جاى آورده. (توحید صدوق ص392)
  • در داستان بنی اسرائیل و فرعون: وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ (بقره: 50)
  • در داستان کشتی نوح: فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُواْ قَوْماً عَمِینَ (اعراف: 64)
  • در داستان عذاب قوم لوط: فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (اعراف: 83)
  • کلاً آنهایی را که نهی از منکر می کردند نجات می دادیم: فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجْرِمِینَ (هود: 116)
  • دست خودمان بود که چه کسانی را نجات دهیم: ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ (انبیاء: 9)

اتفاقاً عکس قضیه وارد است که: گاهی خدا به خاطر پاکان، از عذاب فاسدان اباء می کند:

وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا (فتح: 25) در روایات هم که این معنا به کرات آمده.

اما عکس آن یافت نشد که: خدا به خاطر فساد فاسدان، پاکان را عذاب کند!


وزیر خارجه ی عمان گفته بود: جریان تاریخ را باید به بعد از زدن پهباد آمریکایی و قبل از آن تقسیم کرد! نقطه ی عطفی شد که قبل و بعد آن اصلاً قابل مقایسه نیست.

بهترین شرایط برای حمله ی آمریکا بود؛

همه چیز جور بود

- بهانه ی حمله: عهدشکنی ایران در برجام، حمله ایران به پیشرفته ترین پهباد آمریکایی

- ضرورت حمله: درخواست عربستان برای حمله برای پیچیده شدن قائله ی یمن، نفوذ منطقه ای روز افزون ایران، درخواست اسرائیل برای حمله

تهدید هم کردند که تا دقائقی بعد حمله می کنیم

اما نکردند؛

و دیگر هم نمی کنند!

اعتدالیون ماندند و سایه ی جنگ زیر نور مستقیم آفتاب!

حالا ببینیم آیا می توانند با «توهم سایه ی جنگ» رأی مردم را جابجا کنند؟؟؟

خدا حجت را تمام کرده. مردم حواسشان هست؟


تفاوت رهبری با این بود که مذاکره برای رهبری یک تاکتیک بود و برای یک راهبرد!

رهبر انقلاب از اول فرمودند: نرمش قهرمانانه.

اما دائم به خرده گیری کرد که چرا شل نمی گرفت و نرمش نشان نمی داد؟ با دنیا باید مهربانی کرد. از محبت خارها گل می شود.

 

امروز از تشکر می کنیم که ـ آنطور که امروز آقای خاتمی در نماز جمعه تشریح کردند ـ برخی مواضع و عملکردهای انقلابی داشتند.

اما حتماً توجه دارید که این گفتمان نیست! اگر این کارها قرار بود اتفاق بیفتد، دیگران بهتر از این کارها را بلد بودند. اصلاً با این تفکر از مردم رأی جمع نکرد!

 

بماند که به نظر می رسد واقعاً به آخر خط رسیده است و احتمالاً از جای دیگر هدایت می شود؛ چون از عملکرد چندین ساله ی این ادبیات به دور است.


تا روز انتخابات این بازی دادن ها ادامه دارد.

 

وقتی پای صندوق رأی، شناسنامه می خرند.

وقتی با یک ناهار، رأی می خرند.

وقتی با یک ترک و فارس به راه انداختن رأی ها را می چرخانند.

 

بروید از همانها که رأی دادید بخواهید وضعتان را درست کنند.


کشتی ما را توقیف می کنند؛ بلا فاصله مقابله به مثل می کنیم.

برجام را پاره می کنند، دوباره تحریم می کنند، اعتبار دلار پایین می آید!

پهباد استثنائی آمریکا را منهدم می کنیم؛ برای آبرو داری دروغ می گوید.

برای پیشنهاد مذاکره، میانجی می فرستد، جاسوسهایش را کف دستش می گذاریم.

 

یعنی هنوز هستند کسانی که نخواهند این حرفها را بشنوند تا مجبور شوند به خودشان افتخار کنند؟؟


رئیس جمهور کره شمالی

نه دین دارد و آرمان

نه ظرفیت طبیعی برای دور زدن تحریم

و نه پشتش به حمایت کسی یا چیزی گرم است

فقط اینکه احتمالاً کمی عقل دارد؛ معادله ی قدرت سرش می شود.

و البته جوان است و کمی دل و جرأت دارد!!!

تا اینجا که روی مدعی هایی مثل ما را هم سفید کرده.

 

#جوانم_به_جوان_رأی_میدهم


وقتی آقای رئیسی کار را با داس شروع کرد! برای خیلی ها سؤال شد: چرا تا به حال از اینطور برخوردهای قاطعانه خبری نبود؟ شاید بعضی ها اسمش را هم فساد سیستمی در قوه قضائیه می گذاشتند. شاید خیلی ها هم که تا آن موقع به آقای لاریجانی خوشبین بودند، خوشبینی شان از بین رفت و او را هم به برادرش ملحق کردند!

در حالی که ما می دانستیم و می دانیم صادق لاریجانی در بین دیگر برادران چهره ی موجه تری دارد و او را در جبهه ی خودی می دانستیم و می دانیم.

اما داستان اینجاست که ما باور نداریم فرق خوب و خوب‌تر اینقدر زیاد باشد! آقای لاریجانی خوب بود. اما خوب‌ترین نبود! خوب‌تر از او داشتیم کسی را که در کار خودش جدی تر و بی مسامحه تر باشد، کسی که متخصص کار خودش باشد، مدیریت بلد باشد و از عیب و ایرادات ساختاری باخبر باشد! و از همه مهمتر کسی که «جوان انقلابی» باشد.

شاید عده ای بگویند: آقای رئیسی قبلاً هم در قوه ی قضائیه مسئولیت داشته؛ پس چرا آنجا کاری نکرد؟؟

جواب ساده است. چون آن زمان رئیسی در رأس نبود! ما فوق داشت. اما حالا در رأس است. آنطور که دیدیم وقتی به رأس رسید توانست امثال طبری را ـ که عزیز دردانه ی ما فوقش بود ـ از میز کارش بلند کند و به زندان ببرد.

خیلی از مشکلات ما ضرورتاً به خاطر مدیران بد نیست! بلکه مشکل اینجاست که هنوز باور نداریم باید بی مسامحه دنبال بهترین‌ها باشیم.


در جریانید که قبلاً سودشان در حمایت از این آقا بود، امروز سودشان در خداحافظی از آقا.

در جریانید که یک عده توی ایران یک عده توی عراق، یک عده توی لبنان دائم دارن به طبل استیضاح دولت می کوبن؟

شاید حالا بتونید در جریان سینه سپر کردن رهبری در حمایت از بقاء دولت هم قرار بگیرید!


از نشانه های پیشرفت و تعالی ملت ما این است که افرادی با ملاک های قرآنی شهره و پرآوازه می شوند.

درست است که هنرمندان در یک لایه ی سطحی ـ و البته فعال! ـ موج سازی می کنند تا مثلاً برخی مسؤولین در هنگامه ی انتخابات موج سواری کنند؛ اما در لایه های عمیق تر، این ارزشهای متعالی تر هستند که بر اراده ی مردم حاکم اند.

در جریان شهادت شهید سرافراز سردار قاسم سلیمانی ـ مثل تشییع شهدای پیشین ـ شاهد این اسوه انگاری مقدس و کرنش به افراد با فضیلت، از جانب انبوه مردم بوده ایم.

این چیزی است که قرآن بر آن صحه گذاشته است و از مردم توقع دارد تابع شخصیتهایی با ملاک های واقعی (دانایی، توانایی و فضیلت اخلاقی) باشند.

در داستان انتخاب طالوت به عنوان پیشقراول سپاه بنی اسرائیل می خوانیم:

و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (*طالوت*) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‏تریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مى‏بخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد براى منصب‏ها) آگاه است.» (بقره: 247)


در جریانید که قبلاً سودشان در حمایت از این آقا بود، امروز سودشان در خداحافظی از آقا.

در جریانید که یک عده توی ایران یک عده توی عراق، یک عده توی لبنان دائم دارن به طبل استیضاح دولت می کوبن؟

شاید حالا بتونید در جریان سینه سپر کردن رهبری در حمایت از بقاء دولت هم قرار بگیرید!


کسی که با نگاه قرآنی به وقایع نظر دارد، هیچوقت از زمانه جا نمی ماند؛ از فراز و نشیب آن هم جا نمی خورد!

نه آن فراز و عظمتی که سردار رشید اسلام برای ما ارمغان آورد، اتفاقی بود، و نه این سقوطی که با سقوط هواپیما رقم خورد، عجیب!

در نگاه قرآنی و در بستر امتحانی که خدا برای ما طراحی کرده نباید توقع داشت که چراغ هدایتی روشن شود که راه های ضلالت را بی رونق و مسدود کند. خدای کریم به پیامبرش خطاب می کند: زیاد حرص هدایت این مردم را نزن! اگر می خواستیم خودمان با ضربه فنی کار را تمام می کردیم:

شعراء، 3-5) لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ * إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آَیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ

انعام، 35) وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ

 

این است که خداوند همیشه راه فراری برای کسانی که نمی خواهند تابع حق و حقیقت باشند، باز می گذارد؛ چراغ ضلالتی هم روشن می گذارد که کسانی که به آن راه علاقه دارند در آن گام بگذارند:

انعام، 112) وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ

 

از مفاهیم دینی چیز دیگری هم می توان نتیجه گرفت؛ و آن اینکه: طبق قاعده خون شهید نمی تواند منشأ شرور و تباهی‌ها باشد! پس لابد خیری نهفته است! خیری که مرور زمانه ابعاد روشن تری از آن را برملا خواهد کرد.


مردم این خطه در جریانات پیش از ظهور جایگاه «زمینه سازی و مقدمه چینی» دارند (یوطئون للمهدی سلطانه/در منابع اهل سنت). یعنی قرار است زمینه را برای استقرار حکومت حضرت حجت (عج) آماده کنیم. اما این زمینه سازی در جلوه های نظامی و مالی و امثال آن خلاصه نمی شود! یکی از ابعاد مهم زمینه سازی، زمینه سازی فکری و فراهم آوردن بستر پذیرش این قیام منحصر به فرد است.


وسعت جهانی تکلیف:

از جمله ی زمینه های فکری که ما در اثر خمودگی هزار ساله ی پس از دوران رسالت، نسبت به آن خو گرفته ایم و به خواب غفلت فرو رفته ایم، جهانی فکر کردنی است که از شاخصه های مهم رسالت بوده است و پس از آن به فراموشی سپرده شده است.
در دعای ندبه، با توجه به آیات قرآن کریم، به یک کار نیمه تمام اشاره می شود که از اهداف اصلی رسالت بوده است و تا کنون محقق نشده است.
کار با نصرت و یاری خاص خدا شروع می شود (ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ الْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلَائِکَتِکَ) و شروع موفقی رقم می خورد.
اما چشم انداز هدف در همین حد خلاصه نمی شود و بنا بر این است که این دین جهانی بشود، و این وعده ی قطعی خداوند است (وَ وَعَدْتَهُ أَن تُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).
این تکلیف و وظیفه در زمان پیامبر و حتی پس از ایشان در زمان حضرت علی و دیگر ائمه (علیهم السلام) به انجام نرسید (وَ لَمَّا قَضَى نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرِینَ، یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِینَ، لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الْهَادِینَ بَعْدَ الْهَادِینَ)
اما این معنایش این نیست که خدا خلف وعده کرده باشد یا پیامبر دروغ گفته باشد (وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا، وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ، وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)
جریان ظهور همین اتمام کار نیمه تمام است و اینجاست که ضرورت قیام حضرت حجت روشن می شود (أین مبید العتاة و المردة).
حالا سردار ما نماد کار فرامرزی، و حرکت و تحول جهانی شد و مسیری را شروع کرد که اتمام و تثبیت آن به دست حضرت حجت خواهد بود. سردار ما به ما گوشزد کرد که تکلیف ما بیش از خودمان و خانواده ی خودمان و شهر و کشور خودمان است و فقط آن وقتی حق داریم آرام بگیریم که بساط ظلم از عالم برچیده شود (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه).


انتقام سخت:

مفهوم دیگری که این بار با شهادت سردار احیاء شد، مفهوم انتقام و خونخواهی بود. این هم از مفاهیمی است که در جریان قیام حضرت حجت بسیار پررنگ چه بسا برای بسیاری نامأنوس و نامفهوم باشد.
پس از شهادت سردار خوبان همه خود را بدهکار ایشان می دیدند و با تشییع گسترده ای که رقم زدند نشان دادند که این یک شهادت معمولی و حادثه ی طبیعی نبوده است. با وجود مقابله به مثل ایران و زدن پایگاههای آمریکایی ها، همه این احساس را داشتند که این بهای آن خون نبوده است. واقعاً چند مشت از این موجودات بی ارزش با سردار خوبان برابری می کند؟ این داغ بین المللی با کشته شدن چند آمریکایی آرام خواهد گرفت؟
این مفهوم مقدسی است که در جریان قیام حضرت حجت هم نقطه ی عطف و کانون توجه خواهد بود و در ادعیه و مناجات وارده در مورد امام زمان هم مورد تأکید قرار میگیرد که «این کینه فقط با ظهور امام زمان برطرف خواهد شد؛ آذهب به غیظ قلوبنا». این هم چیزی است که پیش از شروع قیام نیاز به زمینه سازی برای آن احساس می شد.
در دعای ندبه یکی از اهداف قیام همین «خونخواهی» و انتقام سخت اعلام شده است: أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ، أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلَاءَ.
در روایات تأکید شده که: قاتلان امام حسین کشته شدند، ولی هنوز انتقام او گرفته نشده است(وَ اللَّهِ لَقَدْ قُتِلَ قَتَلَةُ الْحُسَیْنِ ع وَ لَمْ یُطْلَبْ بِدَمِهِ بَعْدُ). این انتقام جز به دست حضرت حجت محقق نخواهد شد.
در مورد جریانات پس از ظهور هم اشاراتی واصل است که انتقام حضرت از قاتلان امام حسین (ع) سخت و چشمگیر خواهد بود، طوری که عده ای از نزدیکان یاران آن حضرت زبان به شکایت باز می کنند و می گویند: این کشتار تا چه زمان ادامه خواهد یافت؟ پاسخ حضرت هم پیراهن خونین امام حسین (ع) خواهد بود.


انتقام آن حضرت به خون سید الشهدا خلاصه نخواهد شد و اولین انتقام گیری از آن مصیبتهایی خواهد بود که اولین ظالمان در حق حضرت زهرا (س) روا داشتند.


در روایات وارد است که خداوند امر قیام حضرت حجت (عج) را یک شبه اصلاح خواهد کرد.

این مفهوم هم از مفاهیمی است که شهادت سردار سلیمانی آن را برای ما ملموس و محسوس و قابل درک کرد. با چشم خود دیدیم که در فاصله ی یک روز همه چیز عوض شد و ورق به نفع جبهه ی مقاومت برگشت و شعار همه شد: #انتقام_سخت

 

اللهم عجل لولیک الفرج


مهمرین تکیه ی صحبت های حضرت آقا در نماز جمعه ی دیروز، به این نکته بود که خدا حساب دیگری برای شما باز کرده است. خیالتان راحت. پیروزی را برای شما سند زده اند. نه اینکه کلاً مثل همیشه بگوییم: خدا با ماست. خدا کریم است. إن شاء الله درست می شود. و از این دست حرف های تکراری و نه از عمق دل! بلکه با سند و مدرک می توان دریافت که خدا برای ما پیروزی را سند زده است. اینقدر مطمئن باشید به این کمک خدا که اصلاً می توانید در عمل روی آن حساب باز کنید. فکر کنید که از بانک به شما زنگ زده اند و گفته اند: در قرعه کشی برنده شده اید!

در بیانیه ی گام دوم هم تکیه کلام رهبری روی همین نکته است که امسال پارسال نیست! حواستان هست؟! ما چهل سالگی را رد کرده ایم. یعنی بعد از آن همه فراز و نشیبها حالا در شیب سعود قرار گرفته ایم.

با این توضیح اولاً این پیام را به گوی آنهایی که هنوز در خمودگی شکستها و سرافکندگی های پیشین هستند برسانید، که امروز ما مثل دیروز ما نیست!

ثانیاً خودمان هم حواسمان باشد که گرفتار حواشی نشویم. هیچ حاشیه ی ـ بزرگ یا کچکی ـ نباید این متن پررنگ را تحت الشعاء قرار دهد.


از دست ندهید

طرح بحثی بود که به خاطر اجرایش از استاد فن بیان «آفرین» گرفتم.

با موضوع: فوت و فن ضربه فنی کردن شیاطین

(البته برای اجرای کنفرانسی لازمه که نوشته ها حذف بشه و از زبان سخنران گفته بشه)

 

****دانلود اسلاید فرار شیطان****


می گویند: رأی دادیم، به وعده هایشان عمل نکردند، دیگر رأی نمی دهیم!

 

خیلی حرف عجیبی است! با زبان خودشان اقرار می کنند که ملاکشان برای رأی دادن «وعده» است!

وانگهی، آنکسی که به وعده اش عمل نکرده زیر سؤال نمی رود، آنکسی هم که بر پایه ی وعده رأی داده زیر سؤال نمی رود! بلکه ذات انتخابات زیر سؤال می رود!!! نمی گوید: باز هم گول چرب زبانی یک نفر را خوردیم! می گوید: به هر کس رأی دادیم، به وعده اش عمل نکرد! همیشه بر پایه ی «وعده» رأی می دهند، بعد می گویند: هرکس دیگر هم بیاید همین آش است و همین کاسه.

حواستان کجاست؟ در این کشور وعده دادن کنتور نمی اندازد؛ یعنی در هیچ جای عالم کنتور نمی اندازد.

انصاف به خرج بدهید؛ رأی دادن های شما به «سلطان وعده» و «سلطان های وعده»، ما را هم به مشقت انداخته.


یک جمله ی نشان داد که در کوچه پس کوچه های توهمات و خیالات واقعاً آدرس را گم کرده است

می گوید: بین صلح و جنگ یک گلوله فاصله است و من هستم که در جلسات شورای امنیت اجازه ی پرتاب آن یک گلوله را نمی دهم.

 

این حرف یعنی:

 

1. ادامه ی توهم سایه جنگ و لب پرتگاه بودن

2. توهم متولی امنیت کشور بودن؛ انگار همه کاره ی مسائل امنیتی است.

3. توهم منجی/بتمن بودن

4. توهم «یاد ایامی» که یک تیر هم به آن طرف شلیک نشده بود

5. و در آخر: توهم اینکه هنوز حرفش در مسئله ی امنیت خریدار دارد؛ فکر می کند همه گوش به فرمان اویند و برای نظرهایش بهایی قائلند!

 

نمی دانم، شاید توهمات دیگری هم در بین باشد. مثل توهم اینکه با این حرفها می تواند برای انتخابات مشتری جذب کند؛ یا اینکه با این حرفها می تواند دم کدخدا را ببیند؛ یا اینکه با این حرفها مردم را بترساند یا .

 

این  حرف را بگذارید کنار حرفهای بعدی «مگر با قطع رابطه با دنیا می توان کشور اداره کرد!؟» یا حرف ظریف که گفت: «حتی بعد از ترور سردار سلیمانی راه مذاکره بسته نیست»

در خوشبینانه ترین حالت باید بگوییم باز هم توهم زده و فکر می کند مردم از او مطالبه ی مذاکره دارند و مسئله ی روز کشور همین است! اینطور توهم زدن البته بعد از آن تشییع با شکوه سردار سلیمانی، بدون روان گردان خیلی زحمت دارد.


«نفرت مقدس»

- مبانی ستیز

- برکات ستیز

- مراحل ستیز

 

نگاه جامع قرآنی به جایگاه کلیدی «دشمن» در نظام خلقت

مقایسه ای بین دو نوع شیطان و شباهتهای اساسی آنها

برکات و فواید ظاهری و باطنی ستیز، که بسیاری آن را یک ارزش بی فایده یا حتی مضر تلقی می کنند!

حاصل زحمت چندین ساله ی دوستان شما در «بیا با هم.»

 

سطرهای اولیه ی این کتاب در قالب برخی از پست های همین وبلاگ به رشته ی تحریر درآمد. چند سال پیش که دغدغه ی نفوذ و میل به دشمن در سخنان رهبر انقلاب خیلی پررنگ تر شد، تصمیم بر این شد تا خلأ یک کتاب در این موضوع با توجه به منابع دینی و آیات قرآن پر شود. نتیجه ی بررسی های قرآنی این شد که مسئله ی ستیز چنان در آیات قرآن کریم پررنگ بوده است که می توان نتیجه گرفت : نگرانی و دغدغه ی اصلی پیامبر خدا هم در مورد اصحاب ـ در زمان خود و پس از آن ـ در همین مسئله ی میل به دشمن بوده است.

 

کتاب را از فروشگاههای کتاب آستان حضرت معصومه تهیه بفرمایید.

برای ارتباط با مؤلف هم می توانید از همین درگاه، یا آی دی @mahdijn استفاده کنید.

جهت دانلود فهرست و چند بخش از مطالب کتاب کلیک کنید.

برخی مستندات و ارجاعات کتاب را هم می توانید در ذیل موضوع دشمن شناسی  از این وبگاه دنبال کنید.


در حالی که عده ای با تهمت انتصابی شدن انتخابات خواستند آن را تضعیف و تحقیر کنند، لکن حقیقت این است که انتصابی شدن انتخابات لیاقت می خواهد!

واقعاً قرآن چیزی غیر از این از ما می خواهد؟ که امام و ولی الهی حرفی بزند، و دیگران با کمال میل از آن استقبال کنند؟ آیا در زمان امام زمان اتفاقی غیر از این قرار است بیفتد؟ آیا سعادت بشر از راهی غیر از این قابل تأمین است؟

 

فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا

به پروردگارت سوگند که آنها به مقام ایمان نائل نخواهند شد، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند.


فکر می کردم نماینده ی خوبی داری. می دانستم ـ و می دانستیم ـ که اهل اشرافیت است. خیلی هم اهل اشرافیت بود! اما علی الحساب موضع‌گیری هایش را می دیدیم و راضی بودیم. بالأخره آنطور شد که قرار بود بشود. گندش درآمد. بد هم درآمد. در شورای نظارت شهرستانها با لحاظ بندهای متعدد رد صلاحیت شد. فساد اقتصادی یکی اش بود.

برای خیلی ها فرد قابل اعتمادی بود. می گفتند بزرگ شده ی سپاه است. جانباز جبهه است و . اما برای ما قابل پیشبینی بود. وصیت نامه ی امام را خوانده بودم که تأکید کرده بود: به تیم اشرافیت رأی ندهید!


ممنون از کسانی که دغدغه ی شرکت در انتخابات دارند. و ممنون تر از کسانی که دغدغه ی انتخاب صحیح دارند و در صدد تحقیق هستند.

اما برادرم! دم انتخابات موقع تحقیق نیست! نماینده ی مورد نظر شما کسی است که در غیر این شرایط تبلیغاتی درباره ی او تصمیم گرفته باشی!

چرا؟

واضح است!

چون موقع انتخابات تبلیغات است که حرف اول را می زند. شاید قورباغه را رنگ کردند و به اسم قناری به ما قالب کردند!

موقع انتخابات چرب زبانی ها شروع می شود؛ محبوبترین افراد آنهایی می شوند که خطابه ی بهتری دارند. آنها هم که می خواهند صداقت به خرج بدهند، ول معطل!

موقع انتخابات ژست گرفتن ها شروع می شود. موفق ترین کاندیداها آنهایی می شوند که بازیگران بهتری هستند.

موقع انتخابات وعده دادن ها شروع می شود و دروغگوترین ها، در جایگاه منجیان بشریت قرار می گیرند.

موقع انتخابات تخریب ها شروع می شوند. چشم باز می کنی و لیست ریز لغزشهایی که از بدو تولد تا کنون داشته ای ـ و از خیلی از آنها توبه هم کرده ای! ـ مقابل دیدگان هشتاد میلیون نفر روی آنتن زنده می رود.

موقع انتخابات تحریف ها شروع می شود. نقاط قوت تو را طوری وارونه می کنند که هم ردیف صدام می شوی.

خلاصه:

در فضای انتخابات آن چیزی که دنبالش می گردی نمی‌یابی! آن چیزی که جلوی پایت می‌اندازند برمی‌داری.

یادتان که نرفته. رهبری فرمود: دارند جای جلاد و شیاد را جابجا می کنند.

یادتان که نرفته. در انتخابات اخیر، دقیقه نودی ها ـ که در نیم روز دوم روز انتخابات تصمیم گرفتند به چه کسی رأی بدهند ـ سرنوشت انتخابات را رقم زدند

یادم نرفته که در انتخابات چهار سال پیش حتی به همکیشان خودم هم که تریبونی در اختیار داشتند نمی توانستم اطمینان کنم. احساس می شد که انگار انصاف قبل را ندارند! انگار هدیه ای گرفته بودند که بین خوب و خوب تر از خوب! حمایت کنند؛ یا لا اقل از خوب تر حمایت نکنند!


انگار مستضعفین باور ندارند که در همین کشور در مقابل قلدرمآبان در حال تقابل و رویارویی هستند! انگار حواسشان نیست که هر کدام از دو طیف می خواهند کار را از دست طیف دیگر خارج کند!

می گویند: آنطور که می خواستیم نشد، دیگر رأی نمی دهیم! این حرف را کسانی می زنند که رأی ندادن آنها فقط به قوت بیشتر طیف مستکبرین داخلی منجر می شود. در رأی به کاندیدای خودی اهمال می کنند. کار به دست کاندیدای طیف مقابل می افتد. بعد تعجب می کنند که چرا دارد کار پیچیده تر می شود!

باور داشته باشید که امروز دعوا سر اصولگرا و اصلاح طلب نیست! دعوا سر مستضعفین و مستکبرین است.

هیچ روزی هم این تقابل اینقدر جدی و رقابتی نبوده است.

امروز است که هرطرف انتخابات را جدی بگیرد، بی زحمت، انقلابی در آینده ی کشور به نفع طیف خود ایجاد می کند.

 

به صورت عینی تر می گویم: اگر مشارکت بالاشهر نشین های تهران نبود، اگر مشارکت اقلیت های مذهبی کشور نبود، نه مجلس این می شد که الآن هست، نه دولت.


فکر کن پدربزرگ خودت

خدا را خوش می آید که او را به کار بگیری؟!

آن هم کارهای بزرگ مملکتی! آن هم کارهای اجرایی!!

چرا نمی گذارید پیرمردهایمان استراحت کنند؟

همین الآن 70 سال را رد کرده؛ الآن باید کنار فرزندان و نوه هایش در حال استراحت باشد؛ اما ما باز هم به او رأی می دهیم و او را به کار وادار می کنیم!

انصاف هم خوب چیزی است!!!

 


معیارهای انتخاباتی لغزشگاه خیلی از مردم است.

مثل اینکه در کارهای شخصی و زندگی خصوصی هم معیارهای انتخاب سرنوشت ساز است.

کسی که با هزار ذوق و شوق همسری را انتخاب می کند و با او ازدواج می کند و زود متوجه می شود که سرش کلاه رفته، به خاطر این است که ملاک های او غلط بوده. ملاک یعنی آن چیزی که برای ما در اولویت انتخاب است. برخی ملاک ها طبعاً معیار انتخاب قرار می گیرند و برخی ملاکها نادیده گرفته می شوند. اما گاهی هوس یا جهل انسان اجازه نمی دهد که برخی ملاکهای مهم را مورد توجه قرار دهد، یا برخی ملاک های کم اهمیت تر را نادیده بگیرد. در حقیقت موفق ترین افراد آنهایی هستند که ملاک های انتخاب متوازن تری دارند!

برخی ملاک های کم اهمیت تر را در تصویر مشاهده می کنید.

اضافه کنید مثلاً انتخاب بر پایه ی مشهوریت، انتخاب بر اساس وعده ی آزادی و .


زیاد می شنویم که می گویند: رأی دادیم، به وعده هایشان عمل نکردند، دیگر رأی نمی دهیم.

عجیب سعی می کنند که خود را تبرئه کنند. انگار انتخاب آنها اصلاً اشکالی نداشته. برای اینکه خودشان را اثبات کنند، انتخابات را زیر سؤال می برند.

دوستشان شیطان هم وقتی گند کارش درآمد، رو به خدا کرد و تو: خدایا حالا که تو مرا گمراه کردی!!! من هم مردم را گمراه می کنم!!!


طیفی از نیروهای انقلابی مشهور است که خود را مأمور به وظیفه می دانند و وظیفه را در رأی به أصلح خلاصه می کنند. لذا می گویند: به أصلح رأی می دهیم ولو اینکه رأی نداشته باشد!

این گروه توضیح نمی دهند که آیا نسبت به «رأی نیاوردن نیروهای مفسد» تکلیفی دارند یا نه؟ آیا تکلیف آنها فقط جنبه ی اثباتی دارد؟ یا جنبه ی نفیی هم دارد؟

آیات قرآن برای جنبه ی نفیی هم تأکید ویژه ای لحاظ کرده اند: 

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ (نحل: 36)

 

آیا می خواهند روز اول بهترین ها از سبد رأی خارج شوند؟ آیا می خواهند لقمه ی بزرگی بردارند که نتوانند پرتاب کنند؟ آیا اصلاً این معنا عقلانی است؟

 

بهتر نیست که یک هدفگذاری بلندمدت داشته باشند تا ـ با وحدت بر افراد مقبول و تقریباً صالح ـ طیف فاسد را از دور مسابقات خارج کنند، تا بعدها بتوانند به سمت جایگذینی آنها با افراد اصلح گام بردارند؟؟


گفته بودیم که به وحدت رسیدن نیروهای ارزشی کار ساده ای نیست.

نیروهای شرّ را مثلاً می توان حول محور «پول» جمع کرد تا هیچ اعمال سلیقه و احساس مسئولیتی از خود بروز ندهند. اما نیروهایی که داعیه ی دفاع از حق را دارند، به این راحتی نمی توان به وحدت رساند. چرا؟ به همان دلیل که شیطان به همه دسترسی دارد (به جز افراد خالص و خلّص). خدا خواهی ها مشوب با خودخواهی ها و تکبر است. خیر طلبی ها مشوب با جهل و غفلت است. کم یا زیاد افراد خوب هم درجه ای از تیرگی را در درون دارند؛ و از طرفی چون دلشان برای خیر ـ از منظر خودشان! ـ می سوزد، حاضر نیستند در مقابل دیگر سلیقه ها کوتاه بیایند.

راهکار چیست؟

راهکارِ رسیدن به وحدت، فقط کلمه ی توحید است.

عملیاتی شدن آن هم از این راه ها ممکن است:

1. راحت ترین راه، تمسک همگانی به محور وحدت است که امام جامعه است. اگر همه در تبعیت و اطاعت از ولیّ الهی به وحدت برسند می توانند مسیر خیر را به وحدت برسانند. اصلاً مردم نخواهند تصمیم گیری داشته باشند و نظری ابراز کنند. حد اکثر اینکه به امام جامعه م بدهند تا امام تصمیم نهایی را اتخاذ کند و در ادامه بقیه مطیع محض باشند. فعلاً وقت این اتفاق نرسیده است. شاید در زمان امام زمان (عج) این اتفاق بیفتد.

2. راه دیگر این است که از خواص بخواهیم به خلوص برسند و سهم خواهی ها و خود خواهی ها را کنار بگذارند. این هم به نظر می رسد فعلاً عملیاتی نیست. آنطور که می بینیم خواص از عموم مردم عقب ترند.

3. راه دیگر این است که مردم خلوصشان را بالاتر ببرند تا در سایه ی پاکی خودشان فقط به پاکان رأی بدهند. شاید خلوصشان به حدی نرسد که به أصلح رأی بدهند، اما این کمک خواهد کرد که رقابت بین خوب و خوبتر باشد و نتیجه ی معقولی از کار بیرون بیاید. بهتر از این است که رقابت بین خوب و بد یا بد و بدتر باشد! شرایط انتخابات، خواهی نخواه شرایط رقابت است؛ و در شرایط رقابت سبقت و عقب افتادن ها طبیعی است. اما در مجموع می توان امیدوار بود که بهترین ها به خط سبقت نزدیک تر باشند و در شرف پیروزی قرار بگیرند و روند کار به نفع حزب خدا باشد.

 

این آن چیزی است که باید روی آن سرمایه گذاری کرد.

-  شهید سردار سلیمانی گام اول عملیاتی شدن این راهکار را رقم زد و در شرف انتخابات به خلوص ی مردم افزود.

-  گام های بعدی مطالبه از مستضعفین است برای حضور همگانی. بیایند و به کسانی که به خودشان شباهتی دارند رأی بدهند و نگذارند اشرافیت، اشرافیت را سر کار بیاورد.

-  گام بعدی هم به عهده ی بدنه ی فعال فرهنگی است که هرچه بیشتر مردم را هشیار کنند.


پیروزی این روزهای نیروهای انقلاب را باید فتح خرمشهر سوم دانست

حالا بعد از فتح قوه ی قضائیه، قوه ی مقننه هم به نفع ما فتح شد و زمین از دست داده را باز پس گرفتیم.

البته باید قدردان این نعمت باشیم تا خدا نعمت را زیاد کند. آنطور که سوره ی نصر می خوانیم: إذا جاء نصر الله و الفتح. فسبح بحمد ربّک و استغفره إنه کان تواباً

 

برخی از جلوه های پیروزی را در انتخابات سپری شده مرور می کنیم:

 

- جرئت نظام برای ردّ صلاحیت عده ای از کسانی که به شدت نفوذ کرده بودند و در مجلس جا باز کرده بودند و از مسند خودشان سوء استفاده می کردند.

 

- پس از سالها تأکید و پافشاری بر اصل مشارکت، حالا همت نظام بر دقت در انتخاب، و انتخاب أصلح متمرکز شد.

 

- پا پس کشیدن عده ای دیگر از نیروهای غیر همسو با جریان انقلاب. از جمله رئیس مجلس سه دوره ی قبل، که دانست دیگر شانسی برای پیروزی در عرصه ی انتخابات ندارد.

 

- منزوی شدن طیف غیر انقلابی بدنه ی اجتماعی، واگذار کردن عرصه ی رقابت به رقیب انقلابی. نیامدن عده ای به پای صندوق های رأی را می شود اینطور تحلیل کرد: در رقابت با انقلابیون، این غیر انقلابیون بودند که منزوی شدند و در پافشاری مطالباتشان به اصطلاح کم آوردند. اما انقلابیون در راه هدف استقامت به خرج دادند و بالأخره پیروز شدند.

 

- بازگشت نیروهای انقلابی به وحدت و دور یک میز نشستن پایداری ها با قالیبافی ها، اتفاق مبارک دیگری بود که این بار اتفاق افتاد.


سال 92 می گفتیم: اگر رئیسی رأی بیاورد و برکنار شود و مردم طعم خوشی را بچشند، همه خواهند فهمید که 40 سال بدبختی آنها زیر سر طیف اصلاحات بوده.

خدا نخواست این نتیجه را بگیریم.

در عوض انگار خدا این بار خواسته نتیجه ی دیگری بگیریم! آن چه نتیجه ای است؟

حالا که به لطف رأی ندادن طبقه ی اشرافیت و عزلت گزیدن آنها، تیم اشرافیت نسبتاً از کار برکنار شد و طبقه ی مستضعفین قدرت بیشتری پیدا کردند، می توانیم چشم انتظار روزی باشیم که با بهبود وضع کشور و اصلاح امور به نفع مستضعفین، دست بی برکت طبقه ی اشرافیت برملا شود. آن وقت این نتیجه را می گیریم که همه ی مشکلات از رأی دادن های غرض آلود طبقه ی اشرافیت آب می خورده است. چهل سال بیچارگی ما به خاطر غلط رأی دادن عده ای بوده که ما اسمشان را «شهروند» می گذاشتیم. افرادی ترسو که بادِ ترس از دشمن و ترس از سایه ی جنگ و ترس از کم شدن صفرهای حساب های بانکی شان، آنها را به این سو و آن سو وارونه می کرده و هدایت نتیجه ی انتخابات هم به دست بی برکت همان ها بوده است.

شاید در این چهله ی دوم انقلاب خدا خواسته باشد که ما این نتیجه را بگیریم.

به امید روزی که شاهد غلبه ی مستضعفین بر مستکبرین داخلی و خارجی باشیم.


دیگر دشمن هم از قطع امید کرد

اگر دلش برای  می سوخت مردم را این بار هم پای صندوق های رأی می کشاند. ولی این کار را نکرد.

تنها ماند. التماس می کرد که: حتی اگر یک نفر نامزد دلخواه شما هست، در انتخابات شرکت کنید. اما حتی مردم هم او را تنها گذاشتند.

 

آقای ، رفیق بد رفیق نیمه راه است. نه ماهواده با تو ماند، نه دوستان اعتدالی ات.

حالا تو ماندی و مجلسی که هیچ شباهتی به تو ندارد.


به لطف چندین سال حواشی ای که دولت برای ما ایجاد کرده، کلاً یادمان رفت که یک حق مسلمی به اسم انرژی هسته ای داشتیم.

این سخنرانی رهبری را گوش بدهید: آن روزی که انرژی هسته حق مسلم ما بود.

 

کاش فقط همین بود و داستان مذاکره به همینجا ختم می شد.

می ترسیم در این دو روز آخر عمر دولت ، باز هم این دولت معتاد به مذاکره، به این بازی خطرناک دست بزند و بقیه ی داشته ها را هم به باد بدهد.

این یکی سخنرانی رهبری را هم گوش بدهید: مذاکره ترفند است_تن دادن به مذاکره نمایش موفقیت ت فشار حداکثری آمریکا_ایران روی خوشی نخواهد دید


رهبر انقلاب:

مردم باید در انتخاب نمایندگان بسیار مراقبت کنند زیرا ما در همین دوره انقلاب، نمایندگانی در مجلس داشتیم که اکنون نوکر و کُلفَت آمریکا و دشمنان ایران هستند. 

 اینا همون نماینده‌های سابق #مجلس هستن که الان تو شبکه‌های ماهواره‌ای تبدیل شدن به دشمن #ایران
خیلی هم اتفاقی همشون از #اصلاح_طلب ها بودن

 


ماهاتیر محمد، نخست‌وزیر مای:

برای من مهم است که مشخصاً به ایران اشاره کنم. ایران بر خلاف سال‌ها تحریم و محاصره، توانسته پیشرفت و تحول را ادامه بدهد. ایران با افتخار چهارمین کشور دارنده بیشترین تعداد مهندس است.
‌‌
در چنین جهانی که برخی کشورها تصمیم‌های یکجانبه می‌گیرند تا چنین اقدامات مجازات‌آمیزی را اعمال کنند، مای و دیگر کشورها [ی اسلامی] باید بدانند که ممکن است این مسائل بر ما نیز تحمیل شود. این مهم‌ترین دلیل خوداتکایی ما و تلاش برای این هدف با دیگر کشورهای اسلامی است تا اگر چنین تدابیری بر ما تحمیل شد، با آن مقابله کنیم


برخلاف اینکه دوره های قبل جمع زیادی از مردم را با ابزار «ترس» به پای صندوق ها می کشاندند، اما این بار صندوق های رأی در غیاب آنها برگذار شد، و این بود که نتیجه کاملاً متفاوت با دوره های قبل در آمد.

- در غیاب ترسوهای کرونایی

- در غیاب سایه ی جنگی که در سایه ی اقتدار این روزهای کشور بی خاصیت شد

- در غیاب عروسک های دست ماهواره که هرچه دشمن ما دیکته می کرد، در لیست انتخاباتی دیکته می کردند.

 

می رسد روزی که هرچه فریاد داریم سر توسوهای داخلی می زنیم و می فهمیم هرچه می کشیدیم زیر سر آنها بوده است.


دانلود کنید: پناهیان_چرا رهبری نسبت به تخلف مسئولین مداخله نمی کند

#کنترل و مدیریت کلان_مثل داور زمین بازی

#مراتب دخالت

#رشد جامعه

#دموکراسی حقیقی در سیره ی اولیای دین

دانلود کنید: رائفی پور_چرا رهبری چکشی برخورد نمی کند

#فهم مردم مهمترین چیز است

#مردم برای رهبران اسلامی مهم هستند

#وم رشد مردم تا مرحله ی ظهور

 

دانلود: حسینی یمین_چرا رهبری دخالت نمی کند

#اختیارات رهبری

 

دیگر مطالب در اینستا:

https://www.picuki.com/tag/%d8%aa%d8%b1%d8%a8%db%8c%d8%aa_%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85

 


هر مالى را که قابل استفاده براى یک کارى در زندگى هست، انسان از بین ببرد، این اسراف است.
مردم ما، خانواده‌ى ایرانى ما عادت به قناعت داشتند و میانه‌روىِ اسلامى به طور غالب بر مردم کشور ما حاکم بود. خانواده‌ى ایرانى نان سفره‌ى خودش را مى‌خورد و ریزه‌هاى نان را براى خوراک مرغ خانگى خود مصرف مى‌کرد. میوه را مى‌خورد و پوست میوه را براى خوراک دام و حیوانات، چه آنچه خود او داشت و یا اگر نداشت براى آنها که داشتند به مصرف مى‌رساند. لباس بزرگترها را زن خانه با سلیقه‌ى خود براى کوچکترها و بچه‌ها لباس مى‌دوخت و محتاج آن نبود که لباس دوخته شده و آماده‌اى را که به سلیقه‌ى او و طبق ایمان او و میل او به وجود نیامده و تولید نشده، بر تن کودک و فرزند خود یا بر تن خود بپوشاند. ظرف مسینى را که در آن غذا مى‌خورد در همان ظرف مسین، روغن و شیر و ماست هم از دکان تهیه مى‌کرد و به منزل مى‌آورد، محتاج این همه ظرفهاى یک‌بار مصرف و زباله‌هاى بالقوه که مخارج زیادى را بر دوش جامعه تحمیل مى‌کند نبود. در خانه‌ى پدرى و مادرى پسر خود را نگه مى‌داشت و خانواده‌ى جدید را اسکان مى‌داد؛ هم محبت و رابطه‌ى خانوادگى را تحکیم مى‌بخشید، هم اخلاق و دین و تجربه و فرهنگ خود را به نسل بعد منتقل مى‌کرد و وحدت خانوادگى را حفظ مى‌کرد. زندگى در محیط جامعه‌ى ما قبل از این تهاجم فرهنگى تقریباً یک رنگ اسلامى داشت و از زمینه‌هاى اسلامى مایه مى‌گرفت.
تهاجم فرهنگى در سالیان متمادى تعقیب شد و نتیجه‌ى آن این شد که یک الگوى مصرفى، بیگانه از اسلام، بیگانه از ایمان و تقوا به ملت ما تحمیل شد چه در خوراک و پوشاک و چه در دیگر مصارفى که یک فرد در دوران زندگى خود آن مصارف را دارد. در الگوى مصرفى که غربیها و استکبار جهانى به طور برنامه‌ریزى شده بر ما ملت ایران تحمیل کرد، هم یک هدف اقتصادى و هم یک هدف اخلاقى و فرهنگى وجود داشت. یعنى این الگوى مصرف، این شکل خاص زندگى کردن هم براى اقتصاد جامعه مضر بود و فاصله‌ى بین قشرهاى فقیر و غنى را بیشتر مى‌کرد و محرومیتها را براى اکثریت جامعه‌ى ایرانى افزایش مى‌داد و هم بدون استثناء فقیر و غنى را به ضعف اخلاقى و انحطاط دینى دچار مى‌کرد.

بخشی بیانات حضرت آیت‌الله ‌ای در خطبه‌های نماز جمعه، فروردین هزار و سیصد و شصت و پنج پیرامون تهاجم فرهنگی و مسئله مصرف‌گرایی

 


به چند نمونه توجه کنید:

لبنیاتی های ما مدتهاست مجبورند به شیرهای خود وایتکس بزنند تا ضد عفونی شود و بازرس بهداشت در شیر آنها ویروس تشخیص ندهد! نتیجه اش شده غده های چرکین روی بدن کودکان و نوجوانان.

آرد نانوایی کاملاً از سبوس تهی شده و به جایش آهن و اسیدفولیک به آن اضافه شده که گفته می شود یک ترکیب مضر است و موجب آایمر می شود.

نمک ها به اصطلاح تصفیه شده اند و به آنها یُد به صورت صنعتی اضافه شده. سپس دائم تبلیغ می شود که: نمک مضر است. کلاً آن را از سفره هایتان حذف کنید!

روغنی که ما مصرف می کنیم عمدتاً از محصولات تراریخته و وارداتی تهیه می شوند؛ سپس در مورد استفاده از روغنهایی مثل روغن حیوانی مخالفت می شود!

در مطب پزشکان بی پروا داروهای مسکن و آنتی بیوتیک تجویز می شود. در حالی که بسیاری از داروهای رایج کشور ما حتی در کشور همسایه ـ عراق ـ جرم است. از طرفی خود پزشکان می گویند: 90 درصد مراجعات به دکتر اضافه است. بدنها در مقابل آنتی بیوتیک مقاوم شده اند و سیستم ایمنی افراد ضعیف و ضعیف تر شده است.

یکی از رفقای نوجوان ما مشکل کوچکی در معده اش پیدا می کند و دکترها تشخیص می دهند که جهت اطمینان او را شیمی درمانی کنند. پس از چند دوره شیمی درمانی پیاپی این دوست ما دار فانی را وداع می گوید.

آمار ناباروری در کشور از حد فاجعه گذشته است و هریک از ما در اطراف خود خانواده هایی را سراغ داریم که از نداشتن فرزند رنج می برند.

در همین بحث کرونا در بیمارستان، دور از چشم پزشکان، داروی گیاهی به دست بیمار می رسانند و سه روزه بهبود می یابد و از بستر بیماری بر می خیزد.

و مثالهای متعدد دیگری که اینجا به قطعیات خودم اکتفا کردم.

بیماری کرونا در مقابل اینهمه فاجعه در کشور ما به حساب می آید؟


با وجود ابتلای بیش از 30 هزار نفر در آلمان، تعداد کشته های آنها از 130 نفر نمی کند!

فکر می کنید چرا؟ چون پیشرفته ترین آزمایشگاههای دارویی را دارد؟؟

نه! فقط یک دلیل دارد! و آن اینکه مردمشان اهل قرص و دارو و درمان نیستند! مثل ما نیستند که تا دماغمان خون می آید می رویم دکتر!

جالب است بدانید با اینکه آلمان بزرگترین تولید کننده و صادر کننده ی دارو است، اما هیچگاه از این داروها به خورد مردم خودش نمی دهد. این داروها برای کشورها جهان سومی است تا پولش عائد آلمانی ها شود. در حالی که در کشور ما بیش از 95 درصد داروها شیمیایی هستند، در آلمان 70درصد داروها گیاهی است! این است که بدنشان ایمنی قوی ای دارد.

عاشق طب مدرن هستم، به سبک آلمانی!


در روایات تأکید شده که منتظر باشید ولی عجله نکنید!

به نظرم در این دوره زمانه ی دروغ رسانه، انسان های عجول در دام صحنه سازی های تقلبی گرفتار می شوند

برای آنها خیلی کار سختی نیست! کاری را که قرار است چند ماه بعد انجام بدهند، به اسم پیش گویی زودتر به خورد ما می دهند.

نمونه اش را ببینید:

 
توییت استاد #رائفی_پور درباره پیشگویی ها:
 
بسیاری از #پیشگویی ها،بخشی از پازل ایجاد ادراک رسانه های صهیونیزم جهانی برای آماده سازی ذهن هاست
آنها پیش گویی نمی کنند ، آنچه در نظر دارند در آینده انجام دهند را زودتر به زبان های مختلف (بسته به گستره آن) اعلام می کنند
پیشگویی های #ابو_علی_شیبانی را نیز در همین راستا تحلیل کنید
twitter.com/a_raefipour1/status/1242059039405674497?s=19
 

طبق مبانی پست مدرن علاقه دارم که پزشکی روز را به چالش بکشم. در حالی که عده ای تحت تأثیر مدرنیته اصرار دارند که بگویند پزشکی روز یک علم تجربی است و از این باب که قابل لمس و تجربه است ارزش علمی scientific دارد، اما مبانی پست مدرن می گوید که ما چیزی به نام علم تجربی نداریم و حتی تجربیات بدون دخالت امور ذهنی به علم و دانش منتهی نمی شوند.

حالا البته پست مدرن از این حرفی که می زند غرضش این است که همه چیز را ـ حتی تجربیات را ـ زیر سؤال ببرد. اما من دنبال این هستم که اهمیت پشتوانه ی وحیانی را در صحت و راستی آزمایی علوم تجربی به تصویر بکشم. خطکش وحی می تواند تجربه های پراکنده را به جمعبندی و تدوین علم منجر کند؛ در حالی که یافته های تجربی بدون پس زمینه ی ماورائی یافته هایی بی معنا و بی جهت و بی هدف می نمایند.

خلاصه اینکه هیچوقت نتوانسته ام به یافته های تجربی به عنوان یک علم واقع نما اعتماد کنم؛ و از طرفی هیچ وقت نتوانسته ام از هدایت های وحیانی حتی در علوم تجربی صرف نظر کنم. زندگی خودم را بر اساس طب اسلامی تنظیم کرده ام و خودم را با آنهایی که دلبسته به طب مدرن هستند مقایسه می کنم. به طب اسلامی خوشبین هستم، همانقدر که به پیامبر و حضرت علی و امام رضا و امام زمان و رهنمودهایی که داشته اند و خواهند داشت، خوشبین هستم. به طب مردن هم بدبین هستم، همانقدر که در علوم انسانی و عقلانی آنها را کوته فکر می بینم.

 

اما برخی از مهمترین رهمنودهای اسلامی سلامت:

این موارد را که می گویم از محکمات سبک اسلامی سلامت است. می توانید در مورد خودتان تجربه کنید و حال و روز خودتان را با قبل مقایسه کنید.

دعوا سر اسم نیست که حالا عده ای بگویند: ما طب اسلامی نداریم! هرطور که حساب کنیم به هر حال اینها آموزه هایی وحیانی هستند که در معتبرترین کتب روایی ما آمده اند و با آیات قرآنی قابل تقویت هستند:

 

1. تأکید بر کم خوری؛ زیاد بودن سه وعده؛ وم حذف وعده ی ناهار (حدوداً از ساعت 10 تا 4 بعد از ظهور چیزی نباید خورد)

 

2. اسراف نبودن هزینه برای سلامت؛ اولویت دادن به سلامتی نسبت به دیگر مخارج (خرید عسل، زیتون، انجیر و خرما؛ استعمال روغن بنفشه و .)

 

3. تأکید بر درمان نکردن زکام و سرماخوردگی تا 3 روز (مقداری از سرماخوردگی برای بدن نیاز است، و البته تکرار مکرر سرماخوردگی برای بدنی که سیستم ایمنی خود را ضعیف نکرده باشد بی معنا است! از طرفی برای درمان سرماخوردگی نیازی به آنتی بیوتیک نیست؛ من خودم از سیر خام استفاده می کنم به دستوری که در اینترنت می توانید مشاهده کنید)

 

4. تأکید بر طبیعت و پرهیز از تغییر وضع طبیعی که به ناسازگاری منجر می شود (پرهیز از داروی شیمیایی، پرهیز از مواد غیر ارگانیک و تراریخته، پرهیز از نان و نمک و روغن و شکر کاخانه ای، پرهیز از فستفود و نوشابه و آبلیمو و سرکه و . کارخانه ای)

 

5. تعادل در خوراک (استفاده از همه ی مواد خوراکی و زیاده روی نکردن در خوردن یک ماده ی خاص مورد علاقه که به غلبه یک مزاج خاص منجر می شود)

 

6.  تأکید بر طیبات و خوردنی های پاک و پاکیزه (تأکید بر گوشت حیواناتی که تغذیه ی آنها پاکیزه تر است / پرهیز از غذای مانده)

 

اینها که گفتم، نه اینکه فقط ثواب داشته باشند یا اینکه با طب مدرن قابل اثبات نباشند! بلکه چیزهایی هستند که از منظر اسلام روشن هستند و از منظر طب مدرن هم لابلای حرفهای پراکنده می شود تأیید آنها را پیدا کرد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Ashley Natalie Kristi ایلیا توان امین RONALDOHJT بیستمین فراخوان ملی پرسش مهر xzalkhabar youmovies فروشگاه اینترنتی دوربین استور پایان نامه و تحقیق و مقالات دانشجویی خدمات سامانه