یک جمله ی نشان داد که در کوچه پس کوچه های توهمات و خیالات واقعاً آدرس را گم کرده است
می گوید: بین صلح و جنگ یک گلوله فاصله است و من هستم که در جلسات شورای امنیت اجازه ی پرتاب آن یک گلوله را نمی دهم.
این حرف یعنی:
1. ادامه ی توهم سایه جنگ و لب پرتگاه بودن
2. توهم متولی امنیت کشور بودن؛ انگار همه کاره ی مسائل امنیتی است.
3. توهم منجی/بتمن بودن
4. توهم «یاد ایامی» که یک تیر هم به آن طرف شلیک نشده بود
5. و در آخر: توهم اینکه هنوز حرفش در مسئله ی امنیت خریدار دارد؛ فکر می کند همه گوش به فرمان اویند و برای نظرهایش بهایی قائلند!
نمی دانم، شاید توهمات دیگری هم در بین باشد. مثل توهم اینکه با این حرفها می تواند برای انتخابات مشتری جذب کند؛ یا اینکه با این حرفها می تواند دم کدخدا را ببیند؛ یا اینکه با این حرفها مردم را بترساند یا .
این حرف را بگذارید کنار حرفهای بعدی «مگر با قطع رابطه با دنیا می توان کشور اداره کرد!؟» یا حرف ظریف که گفت: «حتی بعد از ترور سردار سلیمانی راه مذاکره بسته نیست»
در خوشبینانه ترین حالت باید بگوییم باز هم توهم زده و فکر می کند مردم از او مطالبه ی مذاکره دارند و مسئله ی روز کشور همین است! اینطور توهم زدن البته بعد از آن تشییع با شکوه سردار سلیمانی، بدون روان گردان خیلی زحمت دارد.
درباره این سایت