وقتی آقای رئیسی کار را با داس شروع کرد! برای خیلی ها سؤال شد: چرا تا به حال از اینطور برخوردهای قاطعانه خبری نبود؟ شاید بعضی ها اسمش را هم فساد سیستمی در قوه قضائیه می گذاشتند. شاید خیلی ها هم که تا آن موقع به آقای لاریجانی خوشبین بودند، خوشبینی شان از بین رفت و او را هم به برادرش ملحق کردند!
در حالی که ما می دانستیم و می دانیم صادق لاریجانی در بین دیگر برادران چهره ی موجه تری دارد و او را در جبهه ی خودی می دانستیم و می دانیم.
اما داستان اینجاست که ما باور نداریم فرق خوب و خوبتر اینقدر زیاد باشد! آقای لاریجانی خوب بود. اما خوبترین نبود! خوبتر از او داشتیم کسی را که در کار خودش جدی تر و بی مسامحه تر باشد، کسی که متخصص کار خودش باشد، مدیریت بلد باشد و از عیب و ایرادات ساختاری باخبر باشد! و از همه مهمتر کسی که «جوان انقلابی» باشد.
شاید عده ای بگویند: آقای رئیسی قبلاً هم در قوه ی قضائیه مسئولیت داشته؛ پس چرا آنجا کاری نکرد؟؟
جواب ساده است. چون آن زمان رئیسی در رأس نبود! ما فوق داشت. اما حالا در رأس است. آنطور که دیدیم وقتی به رأس رسید توانست امثال طبری را ـ که عزیز دردانه ی ما فوقش بود ـ از میز کارش بلند کند و به زندان ببرد.
خیلی از مشکلات ما ضرورتاً به خاطر مدیران بد نیست! بلکه مشکل اینجاست که هنوز باور نداریم باید بی مسامحه دنبال بهترینها باشیم.
درباره این سایت